فهرست کتاب
لیست کتابها
■ النوع الثالث من المکاسب المحرمة: بیع ما لامنفعة فیه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
قواعد عامه ی معاملات در روایات
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
طرح مسأله
بررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
المسألة لثانیة: تزیین الرحل بما یحرم علیهبررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
اشکال آقای خویی بر عنوان مسأله و نقد آن
تاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
المسالة الثالثة: التشبیبتاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
ادله ی شیخ بر مسأله
ریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
المسالة الرابعة: التصویرریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
اشاره به آیات مساله
پراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
المسالة الخامسة: التطفیفپراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
- نگاهی به دریا (جلد اول) نویسنده: آیت الله سید احمد مددی موسوی
- نظام قانونی ولائی در فقه و اصول : تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1393:تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1389- تقریرات درس خارج فقه حضرت آیت الله سید احمد مددی - تدوین: کاظم دلیری
فتاوای اصحاب
آنچه در کتب اصحاب ما آمده اولاً: در فقه الرضا است که غیر از فروعی که من گفتم فروع دیگری هم در آنجا هست. شیخ مفید در مکاسب کتاب مقنعه میگوید:
و عمل الأصنام و الصلبان و التماثيل المجسمة و الشطرنج و النرد و ما أشبه ذلك حرام و بيعه و ابتياعه حرام.[1]
سلار هم در كتاب المكاسب از مراسم (که همچون مقنعة شیخ مفید فتاوایش تقریباً عین نصوص است) میگوید:
و عمل الأصنام و الصلبان، و كل آلة تظن الكفار أنها آلة عبادة لهم، و التماثيل المجسمة[2]
شیخ طوسی هم در نهایه چنین میگوید:
و عمل الأصنام و الصلبان و التّماثيل المجسّمة و الصّور[3]
مرحوم شیخ طوسی در نهایه بر پایة مقنعه حرکت کردهاند و هر جا که با مقنعه مخالف بودهاند آن را کم و زیاد کردهاند. لذا صور را شیخ طوسی به آن اضافه کرد و اولین بار در نهایة شیخ طوسی تماثیل و صور با هم آمدند.
عبارت ابن براج هم چنین است:
و سائر التماثيل مجسمة كانت أو غير مجسمة[4]
پس ایشان صور را دارد.
ابو اصلاح حلبی در الکافی چنین میگوید:
و عمل الصلبان و الأصنام و التماثيل[5]
ایشان صور را نقل نمیکند.
ولی ابن ادریس در سرائر به تبع شیخ طوسی صور را اضافه کرده است:
و سائر التماثيل، و الصور ذوات الأرواح، مجسّمة كانت أو غير مجسمة.[6]
صاحب جواهر هم فرمودهاند: // بل الأجماع بقسیمه علیه//
تصویر
یک جواب عمومی از روایات تصویر به ذهن من رسیده بود که آن را تکرار میکنم و بیشتر شرحش میدهم. گفتیم در مسألة حرمت تصویر یک روایت که هیچ شبههای نداشته باشد نداریم. شیخ طوسی از این سه چهار روایت تصویر هیچکدام از آنها را در تهذیب نیاورده است. برخی از این روایات ابهام دلالی دارند به لحاظ سندی سه چهار روایت صحیح السند هستند که ابهام دلالی دارند به اضافه ضعف مصدری که دارند. در اهل سنت مسأله به عکس است و روایات صحیح آنها بیشتر است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا چنین شده است؟
باید در هر مسأله سیر تاریخی آن را بررسی کنیم؛ مثلاً مسألة طلاق مکره از مسائل فقهی است که در عهد صحابه بیشتر صحابه با آن مخالف هستند و آن را باطل میدانند اما در عهد تابعین و هرچه جلوتر میآییم قول به جواز آن قویتر میشود. چون سلطة سیاسی در این مسأله تأثیر داشته است و این مسأله یک سیر تاریخی دارد. یا مثلاً در اصول اهل سنت عدهای مثل فخر رازی میگویند که قاعدة عقلی اقتضا میکند نماز در مکان مغصوب باطل باشد ولی چون عدهای از خلفا در دار مغصوب نماز میخواندهاند و صحابه به آنها اقتدا میکردهاند، پس نماز در دار مغصوب صحیح است. و این همان تأثیر سلطة سیاسی در مسأله است.
یا مثلاً در جامع الصغیر[7] سه روایت درباره سب دارد: که یکی از آنها چنین است: «من سب عليا فقد سبني، ومن سبني فقد سب الله»[8] این روایت از ام سلمه است که سندش نزد آنها معتبر است[9]. در فیض القدیر اقوال را نقل میکند: که یکی از اقوال این است که برخی میگویند: سب صحابه فسق است ولی سب ابو بکر و عمر کفر است[10]. اما این قول را ندارد که سب امیر المؤمنین کفر است. روایت دربارة امیر المؤمنین است، ولی فتوا را روی ابوبکر وعمر بردهاند؛ چون سب امیر المؤمنین ع را در مدینه کردند و صحابه چیزی نمیگفتند.
در کتاب غدیر 114 صحابه حدیث غدیر را نقل کردهاند سید عزیز طباطبایی 6 نفر را اضافه کرده است. هیچ حدیثی در هیچ بابی وجود ندارد که 120 صحابی آن را صحیحا و سقیما نقل کرده باشند. در عهد تابعین 120 نفر به 80 میرسد و بعد از آن کمتر میشود ولی حدیث انما الأعمال بالنیات را یک نفر از عمر نقل کرده است و در طبقة بعدی 5 نفر و همینطور هرچه بالاتر میرود راوی آن بیشتر میشود و آن را متواتر میدانند ولی حدیث غدیر بر عکس است. این نسبتی است. من معتقدم سیر تاریخی فتاوا ولو حجیت درست نمیکند.
ما قائل به تفکیک حجیت و واقعگرایی هستیم. معتزله قائل به حجیت نبودهاند اشاعره به دنبال واقع نبودهاند فقط به دنبال حجیت بودهاند اگر خبر صحیح السند بیاید آن را قبول میکنیم حتی اگر معنای آن را نفهمیم. ما معتقدیم تا جایی که میتوانیم با واقعگرایی پیش برویم یک جاهایی هم به حجیت میرسیم. بررسیهای تاریخی برای واقعگرایی خوب است.
روایات تصویر را در بخاری در چند باب آورده است و بعدیها بیشتر یک عدد وحشتناکی است چرا در زمان امام صادق ع عددش پایین میآید و هم مسائلش در تفریعات تصویر است؟ که اینها طبعتا مدلول التزامیاش این است که نگهداری تصویر اشکال ندارد این را با روایات شدید آن طرف چه کنیم. من معتقدم روایت پیامبر اکرم ص بعدهای ثانوی تصویر را در نظر گرفته است مثل اصنام، ابعاد سیاسی مسأله، یک قسمت مربوط به مجسمههایی بوده است که خیلی زیبا درست میکردهاند شاید این تصور بوده است که یک مجسمه مثل مجسمهای ساخته است که از مجسمة حضرت عیسی ع هم بهتر است. شاید روایات نفخ هم معنایش این بوده است انفخ فیهای عیسی به اذن خدا است تو هم قدرت داری انفخ فیها. احتمال دارد این تأکید شدید رسول خدا روی این جهات ثانوی بوده است و در زمان امام صادق ع هیچ یک از جهات وجود نداشته است. (تفکیک ما بین عمل و اقتنا فقط در روایت تحف العقول و به تبع آن فقه الرضا آمده است.) شاید یک علت این که بنی امیه عکسهای خودشان را روی دراهم و پردهها نصب نکردند روایات پیامبر ص بود. و لذا باید یک تفسیر تاریخی داشته باشیم.
یک بحثی هم هست که آن تصویری که زمان رسول خدا ص مطرح بود در زمان امام صادق ع مطرح نبود عروسک بچهها نه بعد سیاسی دارد و نه بعد فرهنگی هذا للعب البنات.
شاید بگوییم تصویر فی نفسه هیچ مانعیتی ندارد آنچه به آن اشکال میدهد ابعاد ثانوی است مثل آنچه که امروزه ستارهسازی میکنند و مثلاً عکس فوتبالیستها را همه جا پخش میکنند. کارتن همان تصویر متحرک است یکوقت بازیهای بچهگانه است که باری ندارد یکدفعه این را در ابعاد فرهنگی پیاده میکنند که زمان ما جنگها تبدیل به جنگ رسانهها شده است. البته این معنای ما کمی معتدلتر است از نظر شیخ طوسی در تبیان آمده است که کل روایات تصویر را حمل بر کراهت میکنیم و من احتمال میدهم که شیخ کتاب تبیان را هم مثل کتاب مبسوط نوشته است که حاشیه بر کتب اهل سنت است احتمال میدهم تبیان را از برخی کتب معتزله گرفته است:
المعنى:
و معنى قوله: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» أي اتخذتموه إلهاً لأن بنفس فعلهم لصورة العجل لا يكونون ظالمين، لأن فعل ذلك ليس بمحظور و انما هو مكروه و ما روي عن النبي (ص) انه لعن المصورين معناه: من شبه اللَّه بخلقه او اعتقد فيه انه صورة فلذلك قدر الحذف في الآية. كأنه قال: اتخذتموه إلهاً و ذلك انهم عبدوا العجل بعد موسى لما قال لهم السامري: هذا إلهكم و اله موسى. فنسي اي ترك آلهم و مضى ناسيا. و قيل: بل معنى فنسي اي فترك ما يجب عليه من عبادة اللّه.[11]
ایشان کل روایات تصویر را حمل بر کراهت کرده است.
همین تصویر که فی نفسه ممکن است اشکال نداشته باشد استفادة سوء از آن میشود.
آنچه که اتفاق افتاد این بود که علمای اهل سنت به اطلاق آن روایات فتوا دادند و صور مجسمه را مطلقا حرام دانستند. و این فتوا مطابق تحف العقول است فتوا بر این روایت است اما در روایات پیدا نمیشود. یک تکه از تحف در فقه الرضا آمده است. معلوم میشود روایت مفصلی به این مضمون داشتهایم که اصحاب آن را نقل نکردهاند روایت به این زیبایی که هم درآمد وهم مصرف را معین کرده است.
نکته: پیرو سؤالی که شده بود مطلبی را درباره اجماع میگوییم. در عبارات اصحاب ما که اجماع چرا حجت است؟ بحثهایی که اصحاب ما دربارة اجماع گفتهاند خیلی مثمر نیست. بحثهای متأخرین مثل آقا ضیاء خیلی تجریدی است اصولاً این مباحثی که در اصول داریم به قضایای خارجیه اشبه هستند تا قضایای حقیقیه. مثل لفظ اجماع را ما در روایات در برخی روایات کلامی داریم. در کلمات سید مرتضی الی ما شاء الله لفظ اجماع داریم. اما در شیخ صدوق اصلاً اجماع نداریم. أملی علیه دین الأمامیه هم ربطی به اجماع ندارد. ما به جای این بحث کلی که این اجماع حجت است یا نه گفتیم که تمام این اجماعات نکتة فنی دارد مثلاً مراد شیخ از اجماع در خلاف اجماع علمای بغداد است. اجماعات علامه معیار دارد مسائلی است که شیخ طوسی برای اولین بار در مبسوط مطرح کرده است و در روایات نبوده است بعد از شیخ طوسی مدرسة نجف، بعد مدرسة حله حتی خاندان بابویه که شاگردان شیخ طوسی بودند هم بغدادیها شاگرد شیخ طوسی بودند و هم قمیها لذا به ایشان شیخ الطائفه گفته شد یک سری تفریعاتی را که سابقه نداشته علمای نجف، علمای حله، علمای قم با شیخ در این فروع موافقت کردند علامه این فروع را آورده است و میداند در روایات نیست در این فروع ادعای اجماع میکند و در عدهای از آنها هم ادعای شهرت میکند که شهرت فتوایی به این معنا است. ما هر مسألهای را میتوانیم بفهمیم. مسألة تصویر اینهمه روایت دارد. در مسألة تصویر تا عبارات شیخ مفید و التماثیل المجسمه است ولی از زمان شیخ طوسی و الصور هم به آن افزوده شده است. اولین کسی که در مسألة تصویر ادعای اجماع کرده است محقق کرکی در جامع المقاصد است.
تصویر
خلاصهای از مباحث گذشته
طبق قاعدهای که داشتیم در مسألة تصویر اول متعرض روایات شدیم و بعد اجمال کلمات اصحاب و مواردی که در کلمات اصحاب آمده که در روایت نیست که یکی مسأله بیع صور است و گفتیم که مثل شیخ مفید مسأله بیع را مطرح کرده و مفصل بحث شد که در روایات ما این مسأله نیامده است و فقط در روایت فقه الرضا اخذ اجرت آمده است و این بحث مطرح شد که آیا اخذ اجرت ملازمه با بطلان بیع دارد تا امکان اخذ عوض نباشد؟ در پاسخ گفتیم که انصافاً ملازمهای نیست؛ چون اخذ اجرت حرام که در روایت تحف آمده، در ایجاد صورت است اما بیع به ابقای صورت مربوط است نه ایجاد آن، اگر بنا گذاشتیم که ایجاد صورت حرام است اخذ اجرت هم در برابر آن حرام میشود؛ مثل اخذ اجرت بر بقیة محرمات؛ مثل این که کسی پول بگیرد دروغ بگوید یا غیبت مردم کند یا دزدی کند، پس اخذ اجرت با بطلان بیع ملازمه ندارد، چون مهم در باب بیع این است که از روایات استفاده کنیم که امحای صورت هم لازم هست یا نه؟ مثلاً اگر حدیث «لا تدع صورة الا محوتها» سنداً و متناً و دلالة[12] ثابت شود دلالت میکند که بیع باطل است. پس حرمت ایجاد صورت با بطلان و حرمت بیع صورت و تمثال ملازمه ندارد و با مطلب صاحب شرایع که تصویر را از قسم رابع مکاسب قرار دادهاند و بیع آن را حرام دانستهاند نمیتوان موافقت کرد. این که اگر علم حرام شد اخذ پول در برابر آن حرام است درست است و ما در این جهت بحثی نداریم، اما اگر پذیرفتیم که در باب صورت، حرام، ایجاد صورت است اما ابقای آن حرام نیست، خرید و فروش آن به مقتضای قاعده اشکال ندارد. اخذ اجرت حرام میشود اما مقتضای قاعده برای خود نقش، پول دادن و خرید و فروش کردن اشکال ندارد.
بله نسبت به صلیب یا بت؛ چون از مجموعة روایات برمیآید که شارع این چیزها را مطلقا مبغوض دارد و بت باید از بین برود در آنجا خرید و فروشش جایز نیست اما غیر از آن مورد، مثلاً عروسکی است یا مجسمهای مثل مجسمة سقراط را درست کردهاند و ذی روح و کامل هم هست، اگر ما باشیم و مقتضای قاعده، بیع آن جایز است مگر این که دلیل داشته باشیم که ابقای مجسمة ذوات الأرواح جایز نیست که در این صورت حق با صاحب شرایع است، اما چون دلیلی بر این مطلب نداریم سخن صاحب شرایع خیلی روشن به نظر نمیرسد.
ادامة بررسی عبارت شیخ انصاری
بعد از خواندن مقداری از اقوال و سیر تاریخی اقوال گفتیم که به خاطر بعضی از فواید، متن عبارت شیخ و نکات فنی مربوط به کلام ایشان را متعرض میشویم.
مرحوم شیخ در مسألة چهارم از نوع چهارم[13] میگوید:
المسألة الرابعة تصوير صور ذوات الأرواح حرام إذا كانت الصورة مجسَّمة بلا خلافٍ فتوًى و نصاً.[14]
هم نصوص بر این جهت دلالت دارد و هم فتوا.
«بلا خلاف»: خود مرحوم شیخ به مناسبتی در رسائل این بحث را دارند که در ادعای اجماع (غیر از این که واقع اجماع تأثیر دارد یا خیر) خود الفاظ اجماع هم مؤثر است؛ و عبارات: اجماعاً محصلا، اجماعاً منقولا، بلا خلاف، بلا خلاف اجده فیه، با هم فرق میکنند پس «بلا خلاف» با اجماع فرق میکند.
و كذا مع عدم التجسُّم، وفاقاً لظاهر النهاية و صريح السرائر و المحكي عن حواشي الشهيد و الميسيّة و المسالك و إيضاح النافع و الكفاية و مجمع البرهان و غيرهم؛
للروايات المستفيضة مثل قوله عليه السلام: «نهى أن ينقش شيء من الحيوان على الخاتم». و قوله عليه السلام: «نهى عن تزويق البيوت، قلت: و ما تزويق البيوت؟ قال: تصاوير التماثيل». و المتقدم عن تحف العقول: «و صنعة صنوف التصاوير ما لم يكن مثال الروحاني». و قوله عليه السلام في عدة أخبار: «من صوّر صورة كلّفه اللّه يوم القيامة أن ينفخ فيها و ليس بنافخ».[15]
و کذا مع عدم التجسم یعنی اگر مجسمه نباشد ولی ذیروح باشد حرام است.
این نحوة دخول شیخ در این مسأله است. ایشان با نقل اقوال وارد این مسأله شدند. این کل روایاتی است که شیخ استظهار کردند که چه مجسمه باشد و چه عکس باشد است. و این خلاصة بحث ایشان است.
[1]. المقنعة، ص587، 1 باب المكاسب،
[2]. المراسم العلوية و الأحكام النبوية، ص170.
[3]. النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص363، باب المكاسب المحظورة و المكروهة و المباحة.
[4]. المهذب، (لابن البراج)، ج1، ص344، باب ضروب المكاسب
[5]. الكافي في الفقه، ص281، فصل فيما يحرم فعله
[6]. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج2، ص215، باب ضروب المكاسب
[7]. جامع الصغیر یکی از کتب روایی اهل سنت است که احادیث پیامبر ص را جمع کرده است و نهج الفصاحه هم بیشتر روایاتش از این کتاب است.
[8]. الجامع الصغير من حديث البشير النذير، ج2، ص330، ح8736. - ( حم ك ) عن أم سلمة - ( صح )
[9]. سیوطی در ذیل این حدیث آن را صحیح دانسته است.
[10]. [مناوی در فیض القدیر در شرح حدیث «من سب الأنبياء قتل ومن سب أصحابي جلد» در شرح جملة دوم حدیث فوق میگوید: «جلد تعزيرا ولا يقتل خلافا لبعض المالكية ولبعض منا في ساب الشيخين ولبعض فيهما [= الشیخین] والحسنين.» فيض القدير، ج6، ص147) عبارت استاد ناظر به قول به استثنای شیخین از سوی برخی از اهل سنت است که گفتهاند: ساب شیخین کشته میشود ولی نگفتهاند که ساب امیر المؤمنین ع کشته میشود با این که حدیث صحیح دیگری وارد شده است که کسی که علی را سب کند پیامبر ص را سب کرده است و حکم سب انبیا قتل است ولی در مورد سب شیخین حدیثی ندارند.]
[11]. التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص:236- 237.
[12]. چون کلب هم در آن آمده است کلب که مسلماً کشتن آن واجب نیست.
[13]. چنانکه قبلا هم گفتیم شیخ انصاری به تبع صاحب شرایع مکاسب محرمه را پنج قسم کرد: 1. نجاسات، 2. آنچه قصد حرام از آن بشود، 3. آنچه اعانه بر اثم باشد، 4. ما کان محرما فی نفسه، 5. ما کان واجبا فی نفسه. این تقسیم تا جایی که من خبر دارم ـ و البته ادعای استقرای تام نمیکنم ـ اولین بار در فقه اسلامی توسط محقق حلی مطرح شد. بعد از صاحب شرایع هم مرحوم شیخ انصاری در مکاسب همان پنج نوع صاحب شرایع را توسعه دادهاند و مفصلا از آن بحث بحث کردهاند و تفاوتشان این است که در شرایع نوع چهارم به صورت مسأله مسأله نیست؛ بلکه در یک مسأله میگوید: ما کان محرما فی نفسه کعمل الصور المجسمه و همینطور مثال میزند، اما شیخ اینها را منظم کردهاند مخصوصا در نوع چهارم به ترتیب حروف هجایی از الف شروع کردهاند و به جلو رفتهاند که الآن در حرف تاء و مسألة تصویر صور ذوات الأرواح هستیم.
[14]. كتاب المكاسب، (للشيخ الأنصاري، ط-الحديثة)، ج1، ص: 183.
[15]. كتاب المكاسب، (للشيخ الأنصاري، ط-الحديثة)، ج1، ص: 184