فهرست کتاب
لیست کتابها
■ النوع الثالث من المکاسب المحرمة: بیع ما لامنفعة فیه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
■ النوع الرابع من المکاسب المحرمة: ما یحرم الإکتساب به لکونه عملاً محرماً في نفسه
قواعد عامه ی معاملات در روایات
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
نکته ای درباره ی روش بحث استاد
نسبت بین ادله تحریم یک فعل و ادله ی وفا به عقود
مدلول صیغعه ای امر و نهی
ابتنای مساله بر دو نوع تفسیر از نصوص شریعت
نسبت حرمت معامله و فساد آن و برخورد با عوضین
نسبت بین ادله ی تحریم یک عمل و ادله ی عقود
مسأله اخذ عوض در هنگام لبّی بودن دلیل
المسألة الأولی: تدلیس الماشطة
طرح مسأله
بررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
المسألة لثانیة: تزیین الرحل بما یحرم علیهبررسی سندی روایت عبدالله بن حسن
بررسی مدلول روایت عبدالله بن حسن
طرح کلی بحث در کتب روایی
طرح کلی بحث در فقه
روایات و اقوال اهل سنت در مسأله
تلقی این مسأله در فقه فرق شیعی
روایات امامیه
وصل شعر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
روایات شیعه در باب وصل شعر
مسأله وصل شعر در مرحله ی تولید علم
درباره ی سکونی وکتاب وی
کشف حکم شرعی از احکام جزایی
بررسی سندی حدیث صیرفی
حدیث دیگر سکونی
نتیجه بحث درباره ی حکم واصله و موصوله
مروری سریع بر روایات مساله وصل الشعر بالشعر
شواهد وجود میراث علمی علوی در خاندان اموی
ادامه ی بررسی روایات مسأله
عبارات فقها و بقیه ی روایات
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاههای برخی از فقها و نقد آن
حکم عمل ماشطه
خروج شعر المعز خروج موضوعی است یا حکمی؟
عدم حرمت مطلق تدلیس
اشکال آقای خویی بر عنوان مسأله و نقد آن
تاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
المسالة الثالثة: التشبیبتاریخچه عنوان مسأله تزیین الرجل
ریشه ی تاریخی اجتهاد در اسلام
نسبت تزین و تزیین و لبس والباس
روایات مساله
حدیث مناهی النبي
روایت لبس حریر
فروع و جوانب مسأله لبس حریر
روایت تحف و نسبت مساله اجتماع و امر و نهی و نهی در عبارت
اجتماع امر و نهی
روایات نماز در حریر
روایات لبس ذهب
نسبت لبس و تزین به ذهب
تشبه رجال به نسا و بالعکس
درباره ی جابر بن یزید جعفی
درباره عمرو بن شمر
درباره روضه ی کافی
خلاصه ی دیدگاه شیخ انصاری
خلاصه ی دیدگاه ما
وظیفه ی خنثی
لباس شهرت
ادله ی شیخ بر مسأله
ریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
المسالة الرابعة: التصویرریشه های اجماع در مساله
نگاهی تاریخی به تشبیب زن
بررسی ادله ی اصحاب
بررسی روایت محمد بن سنان
ارتباط دلیل وضع ثیاب وجواز نظر
تفسیر سنت های محرمه
محمد بن علی صیرفی و روایت وی
متن ثواب الاعمال صدوق
متون دیکر حدیث
تفاوت روی فلان با روی عن فلان در عبارات شیخ صدوق
تمسک به ادله ی حرمت نظر
اشاره به آیات مساله
پراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
المسالة الخامسة: التطفیفپراکندگی روایات مساله در وسائل
روایت اشد الناس عذابا در اهل سنت
کتاب محمد بن مسلم یا علاء بن زرین
فقه منصوص ویژگی فقه شیعه
عبارت فقه الرضا درباره ی صنعت تصویر
عبارت مشابه تحف العقول درباره ی صنعت تصویر
روایت سحت
کتاب علی بن جعفر
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
احادیث زراره
ترجمه ابوالجارود
خط غلو ومیراث های علمی آنها
فوائد ذکر راوی ومروی عنه در رجال
روایات اشد الناس عذابا در حکم تصویر
روایات نفخ یا احیاء
روایات دخول ملائکه
نکته ای در باره ی واقفیه
اشاره ای به رأی اصحاب در مساله تصویر
مساله تصویر در مرحله ی انتقال نصوص به فتوا
اجمال دیدگاه اهل سنت در مساله ی تصویر
طرحی جدید برای مساله تصویر
فتاوای اصحاب
نقد کلام شیخ
نقد کلام صاحب جواهر
عبارات شیخ
تفاوت اصل اباحه و قاعده اباحه
نقد وبررسی تفریعات شیخ در مساله
حرمت عمل اجزای تصویر
فرع دیگر: حکم کشیدن ناقص تصویر ذی روح
فرع دوم شیخ:حکم کشیدن برخی از اجزاء
بررسی کلمات شیخ در مساله
- نگاهی به دریا (جلد اول) نویسنده: آیت الله سید احمد مددی موسوی
- نظام قانونی ولائی در فقه و اصول : تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1393:تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید احمد مددی - تدوین یحیی عبدالهی
- شرح مکاسب محرمه سال 1389- تقریرات درس خارج فقه حضرت آیت الله سید احمد مددی - تدوین: کاظم دلیری
حدیث ابو بصیر در حرمت تصویر
یکی دیگر از روایات دال بر حرمت تصویر حدیث چهارم باب تحریم عمل الصور است که شیخ منفرداً آن را نقل میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَبْسُطُ عِنْدَنَا الْوَسَائِدَ[1] فِيهَا التَّمَاثِيلُ وَ نَفْتَرِشُهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِمَا يُبْسَطُ مِنْهَا وَ يُفْتَرَشُ وَ يُوطَأُ إِنَّمَا يُكْرَهُ مِنْهَا مَا نُصِبَ عَلَى الْحَائِطِ وَ السَّرِيرِ[2]
بررسی سندی
حسن بن محمد بن سماعه واقفی و معاند در وقف بوده است. واقفیه دو دسته بودهاند: عدهای از آنها به امام رضا ع احترام میگذاشتند اما میگفتند: ایشان اشتباه کرده است و موسی بن جعفر ع زنده است، دستهای دیگر از آنها کسانی بودند که دربارة امام رضا ع الفاظ زشتی را به کار میبردند و دربارة اینها میگویند: یعاند فی الوقف. حسن بن محمد بن سماعه استاد حمید بن زیاد و از بزرگان واقفیه و از اشدای واقفیه هستند، لکن به هر حال فقیه و ملا هست و شیخ هم در عدهای موارد در تهذیب و استبصار از کتاب او نقل کرده است. اجمالاً میتوان بر حدیث او اعتماد کرد.
عبد الله بن جبله هم از واقفیه است که هم ملا است و هم بنیانگذار رجال مصطلح در شیعه است. علی بن ابی حمزة بطائنی از واقفیه بلکه اصل وقف است که امام رضا ع او را نفرین کرد که خدا قبرش را پر از آتش کند.
روشن شد که این حدیث میراث علمی واقفیها است.
مراد از ابو بصیر هم عند الاطلاق اسدی است. ابو بصیر دو نفر هستند: یحیی بن ابو القاسم که از بنی اسد است. و لیث بختری که مرادی است. وجه اشتراک این دو این است که هر دو از امام صادق ع هم روایت دارند و این منشأ اشکال شده است. در رسالة عدیمة النظیر دوازده ابو بصیر تصویر کرده است اما معروف پیش ما این است که ابو بصیر سه نفر هستند، اما آقای خویی این را هم نمیپذیرد و میگوید: دو نفر بیشتر به نام ابو بصیر ندارم و حق نیز با ایشان است. ابوبصیر در کتب رجال، روایات و فهارس مشکل دارد و این شرحی دارد که باید در جای خود بیان کنیم. به لحاظ وثاقت هر دو ثقه هستند و البته هر دو متهم هم هستند.
بررسی متنی
بحث معروف که یکره به معنای حرمت است یا خیر، در اینجا هم میآید؟ نظر ما این است که بعید نیست اصل اولی در روایات این باشد که یکره به معنای حرمت مستفاد از سنت باشد در برابر حرمت کتابی. این روایت علی تقدیر قبوله (چون علی بن ابی حمزه متهم به کذب هم هست) چگونه با روایت «ان الملائکة لا تدخل بیتا فیه التماثیل» باید جمع شود؛ برخی اینطور جمع کردهاند که آویزان کردن تصویر حرام است و روی پشتی باشد مکروه است و برخی گفتهاند: آویزان کردن آن مکروه است و روی پشتی باشد اشکال ندارد.
در قوانین بشری آنچه که ابراز میشود مربوط به مرحلة جعل است و مثل مرحلة ملاکات ابراز نمیشود. اما در شریعت مقدسه اینطور نیست؛ گاهی آنچه ابراز میشود مربوط به مراحل قبل از جعل (ملاکات: مفسده و مفسده، حب و بغض، اراده و کراهت) است و گاهی آنچه ابراز میشود مربوط به بعد از جعل (مثل مرحلة امتثال) است؛ مثلاً در روایتی میگوید: اگر فلان کار را کرد کان مع رسول الله فی الرفیق الاعلی، که این مربوط به مرحلة امتثال است. یا در مورد فعلی میگوید: ان فعل هذا، اقیم علیه الحد: که کنایه از آثار دنیوی است و دلالت بر حرمت فعل میکند. باید وقتی روایات را میخوانید دقت کنید که روایت ناظر به کدام مرحله از مراحل جعل یا قبل از آن یا بعد از آن است؛ مثلاً وقتی میگوید: «ان الله یحب کذا» مال قبل از جعل و مرحلة حب و بغض است یا در مثل یرید الله بکم الیسر مربوط به مبادی حکم است.
با توجه به نکتة فوق جایی که میگوید: ملائکه داخل خانهای که تماثیل باشد نمیآیند یا مثلاً «لا تصحب الملائكة رفقة فيها كلب ولا جرس»[3] ملائکه در کاروانی که سگ یا زنگ دارند نمیروند که اهل سنت نقل کردهاند، جزء کدام مرحله است؟
به نظر ما این روایت ناظر به ملاکات غیبی است و تعجب میکنیم که چرا صاحب وسائل این حدیث را در این باب آورده است؟
یک روایت دیگر از ابو بصیر داریم که آن را مرحوم شیخ نقل کرده است و برخی از خصوصیات آن انفراد ایشان است:
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْوَسَائِدُ تَكُونُ فِي الْبَيْتِ فِيهَا التَّمَاثِيلُ عَنْ يَمِينٍ أَوْ شِمَالٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ تَكُنْ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ فَإِنْ كَانَ شَيْءٌ مِنْهَا بَيْنَ يَدَيْكَ مِمَّا يَلِي الْقِبْلَةَ فَغَطِّهِ وَ صَلِّ وَ إِذَا كَانَتْ مَعَكَ دَرَاهِمُ سُودٌ فِيهَا تَمَاثِيلُ فَلَا تَجْعَلْهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْكَ وَ اجْعَلْهَا مِنْ خَلْفِكَ[4]
سند روایت به خاطر محمد بن سنان ضعیف است.
مضمون اول بعینه در روایت محمد بن مسلم بود.
دراهم در روایت محمد بن مسلم هم بود و آنجا فرض این بود که در لباس بود. این هم یک روایتی از جناب لیث. آیا این روایت از اوست و آنجا اشتباه شده است الآن نمیتوانیم آن را جزء آن روایت قرار دهیم.
بخشی از روایت محمد بن سنان از لیث در فقیه هم آمده است که صاحب وسائل هم آن را نقل میکند:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَسَائِدِ تَكُونُ فِي الْبَيْتِ فِيهَا التَّمَاثِيلُ عَنْ يَمِينٍ أَوْ شِمَالٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَكُنْ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ وَ إِنْ كَانَ شَيْءٌ مِنْهَا بَيْنَ يَدَيْكَ مِمَّا يَلِي الْقِبْلَةَ فَغَطِّهِ وَ صَلِّ
قَالَ وَ سُئِلَ عَنِ التَّمَاثِيلِ تَكُونُ فِي الْبِسَاطِ لَهَا عَيْنَانِ وَ أَنْتَ تُصَلِّي فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهَا عَيْنٌ وَاحِدَةٌ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ لَهَا عَيْنَانِ وَ أَنْتَ تُصَلِّي فَلَا[5]
روایت شیخ صدوق ذیل شیخ طوسی را ندارد. در وسائل در اینجا دو بار قال گفته است که در هر دو مورد قائل آن شیخ صدوق است نه لیث مرادی. و ای کاش صاحب وسائل برای این مورد هم شمارهای میزد تا تصور نشود که قائل، لیث مرادی است.
کتاب خلاصة وسائل
یک بحثی است که در هر یک از ابواب وسائل چند روایت هست؟ صاحب وسائل یک تلخیصی از وسائل نوشته است که شارح وسائل هم هست و در چاپ ربانی آن را به عنوان فهرست وسائل آورده است اما در چاپ آل البیت آن را چاپ نکردهاند؛ چون آن را کتاب مستقل حساب کردهاند. خود صاحب وسائل عنوان ابواب را آوردهاند و فهرست را نوشتهاند. این فهرست وسائل نیست، بلکه کتاب دیگری به منزلة فهرست است. یکی از مزایای آن کتاب این است که در آن، عدد روایات را هم آورده است؛ مثلاً در همین باب میگوید: «فیه اربعة عشر حدیثا». یک خلاصهای از کل روایات باب را هم داده است. این کتاب بسیار نافع است. در چاپ ربانی 14 شماره زده است ولی در حقیقت 15 روایت است.
شیخ صدوق دو مرسلة ابن ابی عمیر را پشت سر هم آورده است؛ مرسلة ابن ابی عمیر به ش 6 در وسائل که از کافی گرفته و ش 13 که از محاسن گرفته است. و ش13 و 9 در حقیقت یکی است.
آیا سند شیخ صدوق به لیث مرادی صحیح است؟ جواب: اصولاً شیخ صدوق طریقی به لیث مرادی ندارد. حدود 90 نفر هستند که شیخ صدوق از آنها نام برده است و در مشیخه به آنها طریقی ذکر نکرده است صاحب مستدرک در خاتمه آورده است احتمال دارد که طریق خود به اینها را در فهرست خودش آورده بوده است.
روایت لیث هم به صنعت کاری ندارد از فروع است. ابواب احکام المساکن از محاسن نقل میکند.
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يَنْهَى عَنِ التَّمَاثِيلِ[6]
چرا این روایت را در حکم تصویر نیاورده است.
همین روایت در همان باب به صورت دیگر چنین نقل شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَنْهَى عَنْ تَزْوِيقِ الْبُيُوتِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ وَ مَا تَزْوِيقُ الْبُيُوتِ فَقَالَ تَصَاوِيرُ التَّمَاثِيلِ[7]
با مقایسة روایت کافی و محاسن روشن میشود که یک سطر از این روایت در کتاب محاسن حذف شده است.
تصویر
روایات ابو بصیر در مسألة تصویر
بحث ما فعلا روی مسألة اصل تصویر است و احکام و فروع آن مورد نظر ما نیست. بیشترین روایات این مسأله در صلاة و عدهای از روایات آن در کتاب زی و تجمل آمده است. صاحب وسائل عدهای از روایات را در باب 94 ما یکتسب آورده است و عدهای دیگر از روایات را در ابواب دیگر، ولی گاهی عمل ایشان خیلی صاف نیست؛ مثلاً روایتی در فروع مسأله است اما ایشان آن را در اصل تصویر آورده است یا به عکس روایتی مربوط به اصل تصویر است و در فروع آورده است.
تا به حال روی ترتیببندی خاص خودمان اول روایات محمد بن مسلم را خواندیم و ایشان روایتی در اصل تصویر نداشت و به مناسبت روایت علی بن جعفر را خواندیم از ایشان هم یک روایت مربوط به لعب تصاویر بود که آنهم ربطی به اصل تصویر نداشت. دستة سوم روایات ابو بصیر است که دو حدیث از ابوبصیر خواندیم که ظاهراً مراد از ابوبصیر، یحیی باشد یک حدیث هم از ابو بصیر لیث خواندیم. یک روایت آن را صاحب وسائل در باب 3 از ابواب احکام المساکن آورده است:
[البرقی] وَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يَنْهَى عَنِ التَّمَاثِيلِ[8]
اگر بنا بود روایتی را صاحب وسائل در اصل مسألة تصویر بیاورد این روایت مناسبتر بود. روایت دیگر ابوبصیر را صاحب وسائل در ابواب مساکن آورده است روایت چنین است:
عَنْهُمْ [عدة من أصحابنا] عَنْ أَحْمَدَ [بن محمد بن خالد] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْوِسَادَةِ وَ الْبِسَاطِ يَكُونُ فِيهِ التَّمَاثِيلُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ قُلْتُ التَّمَاثِيلُ فَقَالَ كُلُّ شَيْءٍ يُوطَأُ فَلَا بَأْسَ بِهِ[9]
روایت را موثقه میدانند به خاطر وجود عثمان بن عیسی. و سماعه را نیز ما واقفی نمیدانیم.
روایت دیگر ابو بصیر روایت شمارة پنج باب 33 از ابواب مکان مصلی است:
أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلْبٌ وَ لَا (بَيْتاً فِيهِ) صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تِمْثَالٌ[10]
به قرینة روایات دیگر تمثال در انتهای روایت احتمالاً تصحیف یبال باشد بیتا فیه یبال.
این روایت مربوط به نماز نیست اعم از نماز است.
روایت دیگری از لیث است که ایشان در ابواب لباس مصلی آورده است در حالی که به مکان مصلی مربوط است.
روایت تزویق بیوت خوب است. یک روایت هم در ج12 چ قدیم از ابو بصیر آوردهاند:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَبْسُطُ عِنْدَنَا الْوَسَائِدَ فِيهَا التَّمَاثِيلُ وَ نَفْتَرِشُهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِمَا يُبْسَطُ مِنْهَا وَ يُفْتَرَشُ وَ يُوطَأُ إِنَّمَا يُكْرَهُ مِنْهَا مَا نُصِبَ عَلَى الْحَائِطِ وَ السَّرِيرِ[11]
که این روایت هم به اقتنا مربوط میشود نه به اصل عمل[12]. آنچه از روایت ابو بصیر در این مقام به درد میخورد روایت «ان ربک ینهی عن التماثیل» است که خوب بود این روایت را صاحب وسائل در کتاب مکاسب میآوردند نه در ابواب مساکن.
روایت دیگر ابو بصیر روایت کلینی است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَنْهَى عَنْ تَزْوِيقِ الْبُيُوتِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ وَ مَا تَزْوِيقُ الْبُيُوتِ فَقَالَ تَصَاوِيرُ التَّمَاثِيلِ[13]
احتمالا این روایت حسین بن سعید مربوط به وقتی باشد که وی به قم آمده باشد. کتب حسین بن سعید و برادرش سی تا بوده که در زمان خودش مثل کتب اربعه در زمان ما بوده است.
قاسم بن محمد جوهری را باید با قرائن عامه توثیق کرد.
علی بن ابی حمزه مشکل دارد.
مراد از ابو بصیر در این روایت یحیی است. (عبد الله بن محمد اسدی اهل بصره و زمان امام صادق ع نیز به ابو بصیر معروف است که مرحوم تستری این را قبول ندارد اما آقای خویی قبول دارد. انصاف این است که در مجموعه روایات و کتب رجالی و فهارس ما ابهاماتی دربارة ابو بصیر وجود دارد مثلاً نجاشی یحیی را خیلی توثیق کرده است و طریق به وی دارد ولی شیخ به وی طریق ندارد.
این روایت را محاسن هم نقل کرده است و سند محاسن به این حدیث مشکل ندارد ولی سند کلینی مشکل دارد به خاطر علی بن ابی حمزه.
عنه عن أبيه عن عثمان بن عيسى عن سماعة بن مهران عن أبي بصير عن أبي عبد الله ع قال قال رسول الله ص إن جبرئيل أتاني فقال يا محمد إن ربك يقرئك السلام و ينهى عن تزويق البيوت قال أبو بصير قلت و ما التزويق قال تصاوير التماثيل[14]
تصاویر التماثیل ابهام دارد که مراد چیست؟ معنای این لفظ را نفهمیدیم و احتمالات تا وقتی به حد ظهور نرسد فایدهای ندارد.
معنای تزویق
عبارت تزویق البیوت هم منحصر به همین حدیث است و در مصادر اهل سنت هم این حدیث را نداریم. البته در نهایة ابن اثیر مُزوّقا را دارد. تزویق ناظر به مقام نماز هم نیست. ظاهر این است که این یک حکم مستقل است که زدن نقش و نگار به خانه خوب نیست و این ربطی به اصل مسأله ندارد. ممکن است ناظر به ساخت خانه باشد اما بیشتر به اقتنا میخورد اینطور نیست که فقط به اصل فعل بخورد به ابقا و اقتنا مربوط است و به نقاشی کشیدن مربوط نیست در حالی که بحث ما الآن سر خود نقاشی کشیدن است. شاید معنای روایت این است که در مسکن انسان نباید عکس صورت باشد چه میخواهد نماز بخواند یا نخواند و این حکمی برای خودش است که انسان در خانههایی که نقش و نگار دارد ننشیند.
تزویق حتی اگر به معنای تصویر باشد اثبات نمیکند که اصل تصویر حرام باشد بلکه نقش و نگار زدن به خانه را نهی میکند و لذا به ذهن میرسد که تزویق ربطی با مسألة تصویر نداشته باشد. نزد من کاملا این مطلب واضح است ولی عجیب این است که کلینی در کتاب زی و تجمل بابی را که برای تصویر قرار داده باب تزویق البیوت است و شاید این منشأ شده است که مثل صاحب وسائل هم چنان فهمی را از روایت داشتهاند. کلینی روایات تصویر را تحت عنوان تزویق البیوت آورده است و چون طبیعتا تزویق البیوت یک مسألة مستقل است ربطی به تصویر ندارد؛ خصوصا اگر تزویق را به معنای تزیین بگیریم ممکن است مراد تزیین به طلا باشد. مگر این که بگوییم نظر کلینی این است که روایات تصویر مطلق نیست ناظر به تزیین بیت است خود تصویر فی نفسه حرام نیست تصویر در خانهها حرام است وگرنه انصافاً خیلی عجیب است.
نکتة دیگر در مسأله: لفظ تزویق کثیر الاستعمال نیست مفهوم دقیق آن روشن نیست که تزویق به معنای تزیین یا تحسین یا تصویر است؛ در نهایة ابن اثیر میگوید: تزویق از زاووق است و ادعا شده است که زاووق به جیوه یا زیوق گفته میشود. (الآن در کتب طبی و کیمیا چند فلز هستند که نقش اساسی دارند که یکی از آنها جیوه است که برای تبدیل فلزات به طلا استفاده میشود. جیوه هم در رشتهای از طب و هم کیمیاگری و اسراری که در طبیعت است اهمیت دارد. در علم کیمیاگری به جیوه ابو الارواح میگویند.) در نهایه میگوید: به طلاکاری تزویق میگویند، بدین ترتیب که سیماب را با طلا قاطی میکردند و به دیوار میزدند جیوهاش خشک میشد و طلای آن باقی میماند که بر این اساس تزویق یعنی جیوهکاری یا طلاکاری. اگر اینطور باشد که ابن اثیر گفته است تزویق ربطی به تصویر ندارد بلکه مراد از آن طلاکاری است که از مصادیق اشرافیگری باطل است[15]. اینها را با «اگر» میگویم چون خودم هم مطمئن نیستم و چون این لفظ کاربرد زیاد ندارد تبادر ندارد. در مصادر اهل سنت دو حدیث دیدم که لفظ تزویق در آن آمده است و در متون آنها هم نادر الاستعمال است. به هر حال یک احتمال هست که مراد از تزویق تصویر باشد که در این صورت نیز اصل حرمت کشیدن از آن استفاده نمیشود؛ چون تزویق به بیوت اضافه شده است پس زدن نقش و نگار به خانه اشکال دارد و یک احتمال هست که مراد از تزویق طلاکاری باشد و این هم ربطی به مسألة تصویر و تمثال ندارد ممکن است دایرهها و خطوطی با طلا بکشد. خود من هم به نتیجة واضحی نرسیدم که دقیقاً مراد از تزویق کدام یک از احتمالات فوق است. در کتاب ابو عبید مادة زوق را ندارد اما کلامی از عمر نقل میکند که ظاهرش مقداری زننده است و اهل سنت سعی کردهاند به یک نحوی آن را توجیه کنند:
«كنت زورت في نفسي مقالة أريد أن أقوم بها بين يدي أبي بكر رضي الله عنه وكنت أداري بعض الحد من أبي بكر رضي الله عنه وكان هو أوقر مني وأحلم فذهبت أتكلم فقال أبو بكر على رسلك فكرهت أن أعصيه فحمد الله وأثنى عليه فوالله ما ترك مما كنت زورت في نفسي مقالة إلا جاء بها أو بأحسن منها»[16]
یعنی حرفهای دروغی نزد خودم آماده کرده بودم که به ابو بکر بگویم و هرچه دروغ من آماده کرده بودم خود ابوبکر گفت. ظاهر تزویر دروغ است. بعضی زورت را زویت معنا کردهاند. اصعمی گفته است: تزویر، اصلاح کلام و تهیئه آن است. و به مناسبت مزور را به مزوق معنا کرده است و هو المصلح المحسن و کذلک الخط. زَور و زُور به معنای کجی است. کان ابو عبیده یقول للمزوقه من البیوت هو المزوق لأنه مزین بالتصاویر... لأن اهل المدینه یسمون الزیبق هو الزاووق و التصاویر قد تکون به یعنی تصاویر گاهی با جیوه است. أی أنه مصور بالتصاویر مخلط بالزاووق. حدیث عبد الله بن عمر این است: «فزوقوه فان استطعت أن تمیت فمت». پس معنای تزویق بیوت شبهه دارد و از حکم تزویق حکم تصویر درنمیآید.
تصویر
چند روایت ابو بصیر را خواندیم بقیه روایات وی نیز در تفریعات است. از روایات ابو بصیر استفاده میشود که اقتنا اشکال ندارد و کلام ما در کشیدن تصویر است و چون بحث ما در اصل تصویر است، عادتاً نباید اینجا مطرح بشود، اما به خاطر جهاتی به آن روایات اشاره کردیم. چون مثلاً برخی از اهل سنت قائلند که حرمت تصویر مستلزم حرمت اقتنای آن است، اما ما میگوییم: بین این دو تلازم نیست. جهت دومی که این روایات به درد میخورد این است که حتی اگر قائل به تلازم حرمت عمل و اقتنا نباشیم اما با وجود دلیلی مثل «أشد الناس عذابا» ممکن قائل به تلازم در اینجا شویم و اقتنا را حرام بدانیم. پس نکتهای که به درد ما نحن فیه میخورد دو چیز است: 1. تلازم بین حرمت عمل و حرمت اقتنا به صورت کلی، تلازم بین حرمت عمل و حرمت اقتنا در ما نحن فیه. در تفریعاتی که از بزرگان اصحاب مثل محمد بن مسلم، علی بن جعفر، ابو بصیر و زراره نقل شده است اصل جواز اقتنای مفروغ عنه است و روایات آنها را برای استیناس اصل حکم آوردیم. همچنین شاید نظر ائمه به یکی از این دو امر بوده است: یا این که نزد اهل بیت حکم تصویر حرمت نیست بلکه کراهت است یا اگر هم حکم تصویر نزد آنها حرمت، باشد، حرمتش به آن شدتی که در روایات اهل سنت آمده نیست وگرنه حرمت اقتنا ملازم با آن شدت است، و خیلی بعید است که مثل عروسکسازی را از اشد الناس عذابا بدانیم، البته این اختصاص به اینجا ندارد و در مثل خمر هم ما روایت «لعن الله فی الخمر عشرة»[17] را داریم که اجلای اصحاب آن را نقل نکردهاند یا در جای دیگر روایت «من جدد قبرا أو مثل مثالا فقد خرج عن الاسلام» را داریم که واقعاً چیز وحشتناکی و خیلی عجیب است و فردی مثل ابو الجارود یا ابن سنان این روایت را نقل میکنند و اینهمه بزرگان اصحاب ما آن را نقل نکردهاند. در قضیة تصویر هم فقط یک روایت از محمد بن مسلم بود و از ابو بصیر هم یک روایت در محاسن بود که سندش ضعیف است و همین روایت با همین سند در کافی آمده است و در آنجا از تزویق البیوت نهی کرده است که دربارة دلالت آن بحث کردیم. یا مثلاً در مورد تصویر این روایت را داریم که در ادامه خواهد آمد که:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ[18]
که علاوه بر اشکالاتی مشابه با اشکالات احادیث فوق این اشکال بر آن میشود که اصولاً در یمن (یا مدینه؟) متعارف نبوده که مجسمه و عکسها روی در و دیوارها باشد، بنابراین آیا امیر المؤمنین ع در خانهها رفتهاند و صورتها را پاک کردهاند؟ که این احتمال هم پذیرفتنی نیست.
[1]. وساده به معنای پشتی است.
[2]. وسائلالشيعة، ج17، ص296، 94- باب تحريم عمل الصور المجسمة...، ح22572.
[3] . جمع الجوامع أو الجامع الكبير للسيوطي، ص18212، ش634 أخرجه عن ابن أبى شيبة، وأحمد، ومسلم، وأبو داود، والترمذى، وابن حبان عن أبى هريرة.
[4]. وسائلالشيعة، ج4، ص439، 45- باب كراهة الصلاة في التماثيل و الصور...، ح5652.
[5]. وسائلالشيعة، ج5، ص172، 32- باب كراهة استقبال المصلي التماثیل؛ منلايحضرهالفقيه، ج1، ص245، باب المواضع التي تجوز الصلاة فيها... .
[6]. وسائلالشيعة، ج5، ص307، 3- باب عدم جواز نقش البيت بالتماثيل، ح6618.
[7]. وسائلالشيعة، ج5، ص303، 3- باب عدم جواز نقش البيت بالتماثيل، ح6608.
[8]. وسائلالشيعة، ج5، ص307، 3- باب عدم جواز نقش البيت بالتماثيل، 6618
[9]. وسائلالشيعة، ج5، ص308، 4- بَابُ جَوَازِ إِبْقَاءِ التَّمَاثِيلِ الَّتِي تُوطَأُ أَوْ تُغَيَّرُ أَوْ تُغَطَّى أَوْ تَكُونُ لِلنِّسَاء، الكافي، ج6، ص527، باب تزويق البيوت، ح6
[10]. وسائلالشيعة، ج5، ص176، 33- باب كراهة الصلاة في بيت فيه كلب، ح6261
[11]. وسائلالشيعة، ج17، ص296، 94- بَابُ تَحْرِيمِ عَمَلِ الصُّوَرِ الْمُجَسَّمَةِ وَ التَّمَاثِيلِ ذَوَاتِ الْأَرْوَاحِ خَاصَّةً وَ اللَّعِبِ بِهَا وَ جَوَازِ افْتِرَاشِهَا، ح22572
[12]. [آیا از این روایات معلوم میشود که تصویر در صورتی اشکال دارد که شأنی داشته باشد و در صورتی که جایگاه پستی داشته باشد اشکال ندارد.]
[13]. وسائلالشيعة، ج5، ص303، 3- باب عدم جواز نقش البيت بالتماثيل، ح6608؛ الكافي، ج6، ص526، باب تزويق البيوت، ح1
[14]. المحاسن، ج2، ص614، 5- باب تزويق البيوت و التصاوير، ح37
[15]. [آیا اگر تزویق به معنای طلاکاری خانه باشد، از مصادیق تزیین به ذهب نیست؟ آیا تزیین به ذهب در روایات منحصر به تزیین خود فرد است یا خانه را هم شامل میشود؟//]
[16]. جمهرة الأجزاء، ج1، ص70.
[17]. لَعَنَ رَسُولُ اللهِ فِي الْخَمْرِ عَشَرَةً : عَاصِرَهَا، وَمُعْتَصِرَهَا، وَشَارِبَهَا، وَحَامِلَهَا، وَالْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ، وَسَاقِيَهَا، وَبَائِعَهَا، وَآكِلَ ثَمَنِهَا، وَالْمُشْتَرِيَ لَهَا، وَالْمُشْتَرَاةَ لَهُ رک: المسند الجامع، ج2، ص49 أخرجه النووی عن ابن ماجه و الترمذی.
[18]. الكافي، ج6، ص528، باب تزويق البيوت، ح14